علاقه به باران و برف در وجود تک تک ایرانیهاست. این امر را میتوان در متون ادبی و شعرهای شعرای بزرگ هم بهخوبی لمس کرد، اما وضعیت اقلیمی این کشور مثل کشورهای اروپایی نیست که تقریباً در تمام فصول سال بارشهایی را داشته باشد. بنابراین اکثر بارشها در فصولی اتفاق میافتد که هوا سردتر است. پاییز، بهار و بیشتر از همه زمستان. اما چند سالی است که دیگر سرما نوید بارشها نیست. بهخصوص با کاهش نزولات آسمانی، این آلایندهها هستند که جای برف و باران را گرفته و بر سر شهر و روستاها میبارند. کافی است کمی به عقب برگردیم، یعنی آن روزهایی که هوای اکثر استانهای کشور پاک و عالی بود و فقط تهران داشت درگیر آلایندهها میشد. در آن زمان تصمیم گرفتند برای جلوگیری از افزایش آلودگیها که متهم اولش هم خودروها بودند، بخشی از محدوده پرتردد شهر را به نام «طرح ترافیک» نامگذاری کنند تا در مدت زمانی که این محدودیتها اعمال میشود، مسئولان بتوانند تصمیمات درستی برای کنترل و مهار آلایندهها اتخاذ کنند. زمان بهسرعت میگذشت و هیچ اتفاقی رخ نمیداد تا اینکه شرایط بدتر شد و این بار بخش دیگری به این محدوده اضافه شد و نامش را «زوج و فرد» گذاشتند. البته نباید فراموش کرد که به موازات پایتخت شهرهای صنعتی هم حالا اسیر آلایندهها شده بودند. محدودیت تردد به صورت زوج و فرد هم برای این بود که آلودگیها بیش از آن افزایش نیابد تا مسئولان بتوانند تصمیمات درستی برای مهار این معضل اتخاذ کنند. روزها و ماهها از پی هم آمدند و رفتند و باز هم اتفاقی رخ نداد تا اینکه محدودیت تردد خودروها به صورت زوج و فرد تا درِ منازل رسید و هر چند روز یکبار کل شهر هم تعطیل شد. تعطیل شد تا مسئولان بتوانند تصمیمات درستی برای مهار آلایندهها اتخاذ کنند!
حالا دیگر برای همه عادی شده بود که از خانه خارج شوند و ببینند تنفس برایشان سخت است. عادی شده بود که تا عصر منتظر بمانند تا مسئولان چند سازمان و نهاد عریض و طویل، جلسهای را به نام کمیته اضطرار آلودگی هوا تشکیل دهند و ببینند چه کسانی فردا در این هوا خواهند مرد و چه گروههایی باید تعطیل شوند. البته این اتفاق دیگر محدود به پایتخت نبود و بسیاری از استانها و بهخصوص شهرهایی که روزگاری به خاطر آب و هوای دلانگیز زمستانیشان شهره خاص و عام بودند را هم درگیر کرده بود. مردم به یک نتیجه رسیده بودند و اینکه آلایندهها از بین نمیروند بلکه در بیخیالی و نبود مدیریت در این باره، به وسیله باد از شهری به شهر دیگر منتقل میشوند و دلیل این ادعا هم همین بس که با وارونگی هوا و افزایش آلایندهها در هر شهر و روستایی، مسئولان میگفتند: باید منتظر وزش باد یا بارش باشیم!
امسال هم سرما از راه رسید تا ثابت کند مسئولان امر هیچ تدبیری برای این معضل نیندیشیدهاند و باز هم باید منتظر آلایندههایی باشیم که شهر را به تعطیلی بکشانند و بعد هم در انتظار باد و باران زانوهایمان را بغل کنیم و در گوشهای بنشینیم. بحث آلایندهها و زندگی دشوار در این شرایط مختص یک شهر و دو شهر نیست و امروز میتوان ادعا کرد تمام استانهای کشور در فصول سرد درگیر آن شدهاند. اما دردناکتر از خود آلایندهها حرفهای تکراری مسئولان است که از چند روز دیگر بهکرات خواهیم شنید. حرفهایی که یکی ریشه را در بنزین غیراستاندارد دانسته و خودروهای غیراستاندارد را دلیل این امر و دیگری موتورسیکلتها را گناهکار اصلی معرفی میکند. مسئول بعدی از صنایع آلاینده در مجاورت شهرها ناله سر میدهد و همینطور چرخه ادامه پیدا میکند تا قصور پلیس در توقف خودروهای آلاینده، کمبود فضای سبز، ضعف سامانه حمل و نقل شهری و خودروهای تکسرنشین و... اینجا همه گناهکارند به غیر از مدیر بیبرنامه و حراف!